تو پست قبلی (لینک) گفتم که بیاین سعی کنیم به خود افعال نگاه کنیم ، نه به پیشفرضایی که از فاعلش داریم. حالا میخوام یه قید به جمله م اضافه کنم و تکمیل بشه: بیاین با حسن ظن به خود افعال و فاعلشون نگاه کنیم. اجازه بدین به همین جا اکتفا کنم و برم سراغ بحث بعدی.
امشب میخوام یه قدم بریم جلوتر. فرض کنین منِ عروس سعی کردم بدون پیشفرض به افعال مادرشوهرم نگاه کنم. فرض کنین با حسن ظن هم نگاش کردم. بالاخره با تمام این اوصاف یه شرایطی پیش میاد که من ناراحت بشم. یه مسائلی هم توی زندگی پیش میاد که واقعا ناراحت کننده ست. اینجا حتما لازمه که درباره ش با همسرمون گفتگو کنیم. ولی همین گفتگو با شوهر هم مهمه. یه پست درباره گفتگوهای پرتنش نوشتم قبلا (لینک). اگه اجازه بدین الان میخوام یه حالت خاصشو بنویسم. اینکه وقتی با خانواده شوهر مشکل پیدا کردیم ، توی گفتگو با همسرمون چه نکاتی رو مورد توجه قرار بدیم.
اولین و مهمترینش اینه که هیچوقت همسرمونو مقصر نکنیم. ببینین! خیلی منطقی: مادر همسرمون یه چیزی گفته یا یه کاری کرده. دقیقا گناه شوهرمون چیه این وسط؟
قبول دارم که گاهی ممکنه خُلقمون تنگ بشه و یه چیزی به همسر بگیم. ولی حتی اگه خدای نکرده از کوره در رفتیم هم بعدش حتما نیاز به عذرخواهی و طلب حلالیت از همسر داریم. حقیقت اینه که وقتی ما شروع میکنیم بواسطه اشتباه خانواده همسر ، همسرمونو مورد مؤاخذه قرار بدیم ، در حقش ظلم کردیم.
بله... یه بخشی از مشکلات ممکنه بخاطر بی تدبیری همسر باشه. ولی واقعا زبون تیز خواهرشوهر (البته خدا خواسته من از نعمت خواهرشوهر در امان باشم [خنده]) چه ربطی داره به شوهر؟ یه مثال بزنم: اگه فرزند من مرتکب قتل شد ، من بعنوان مادر حتما نقش داشتم توی کاری که بچه م کرده. منم واقعا مقصرم. ولی دین خدا هیچوقت منو به قصاص محکوم نمیکنه. فقط بچه منه که قصاص میشه.
این مثالو تعمیم بدیم به اشتباهات اقوام همسر. وقتی مثلا مادرشوهر یه اشتباهی میکنه ، ممکنه شوهرمونم تو اشتباه مادرش سهیم باشه. ولی از انصاف و عدل به دوره که شوهرمونو به گناه مادرش قصاص کنیم. و یه چیز مهم اینکه خود شوهرمونم به هم میریزه وقتی میبینه روابطمون با مادر یا خواهر یا اقوام نزدیکش به هم ریخته. بنابراین بیاین سعی کنیم از روشای تحت فشار گذاشتن شوهر تو این موارد پرهیز کنیم [لبخند]
نکته دومی که وجود داره اینه که اینجور مواقع تحت هیچ شرایطی نباید با زبون شکایت و گلایه با همسرمون صحبت کنیم. اساسا باید تمرین کنیم توی هیچ موردی از زندگی ، با زبون گله و شکایت با همسر حرف نزنیم. و بطور خاص تر و مهمترش توی مسائل مربوط به فامیل همسره. یه مثال ساده: دیدی مامانت چی گفت؟ یه مثال ساده تر: خواهرتو دیدی چطوری از خجالتم دراومد؟ تو نباید یه چیزی بهشون بگی؟
این جملات فاجعه ست! بیاین اصلا سمتش نریم. تو این مواقع همسرو بعنوان مشاور مورد خطاب قرار بدین. اینطوری که من یه مشکلی توی رابطه م با خونواده ت احساس میکنم و ازت میخوام که کمکم کنی حلش کنم. جمله «ازت میخوام کمکم کنی فلان مشکلو حل کنم» توی خونه ما کاملا ملکه شده برای من و همسرم. و واقعا توی رابطه مون اثرات خیلی بزرگی ازش دیدیم. فوق العاده کارگشاست این جمله در مقابل بزرگترین مشکلات بین خودمون ، خونواده هامون و مابقی موارد. و پیشنهاد میکنم که شمام توی زندگیتون امتحانش کنین! مثلا بجای اینکه به شوهر بگیم لباساتو از وسط اتاق جمع کن ، بگیم آقا! میشه کمکم کنین با همدیگه لباساتونو جمع کنیم؟ به همین سادگی... (تکنیک استفاده از جملات پرسشی بجای جملات امری که قبلا درباره ش نوشتیم رو یادتون نره (لینک))
حالا بذارین بعنوان تمرین ، اون مثال ساده ای که چند جمله قبل درباره مادرشوهر با زبان گلایه مطرح کردم رو با یه ادبیات دیگه به شوهرمون بگیم.
حالت عادی جمله مون این بود: دیدی مامانت بهم چی گفت؟ دیدی چطور تیکه انداخت؟ تو نباید یه چیزی بهش بگی؟
و حالا نحوه بیان دیگه ش با رعایت تقوا و محبت:
بعد اون حرفای مامان یه حس بدی بهم دست داده. یه جوری شدم... نمیدونم مشکل از منه یا نه... ولی هر کار میکنم برام قابل هضم نیست. نمیدونم... شایدم الکی دارم بزرگش میکنم. ولی حال دلمو خیلی بهم ریخته. شما نظری نداری؟ میگی چکار کنم؟
(دقت کنین. اول جمله م ننوشتم «مامانت». بلکه گفتم «مامان». این نگاهیه که به همسرمون امنیت میده. اینکه من مرز نکشیدم بین مامان خودم و مامان تو. اینکه شوهرجان! من و تو توی یه تیمیم و قراره یه مشکلی رو با هم حل کنیم. مامان من و تو هم فرقی ندارن)
و اما جمعبندی:
برمیگردم به اول حرفام در پست قبلی. نیتهامون و قلوبمون خیلی مهم ان. تمرینمون انشاالله باید این باشه که اوضاع رو بهتر کنیم. اینکه مشکلاتو حل کنیم. نه اینکه مشکلات عمیقتر بشن. پس هیچوقت سعی نکنین همسرتونو در مقابل خونواده ش قرار بدین. این کار اساسا به معنای از تعادل خارج کردن همسرمونه. امکان نداره با این کار در درازمدت به نتیجه برسین. من قسم میخورم روی این موضوع.
بنابراین فضا توی مشکلات خانواده همسر بهتره اینطوری باشه که من و شوهر تو یه تیم هستیم. با جملات و واکنشامون به همدیگه امنیت بدیم. به همدیگه آرامش بدیم. مرزبندی نکنیم که مامان تو و مامان من. و انشاالله توی اینجور مشکلات ، فعل و قلبمون به سمت حل مشکل باشه ، نه عمیقتر کردنش.
الهی که زندگیامون شیرین باشه.
و مهمترش اینکه الهی که دلامون صاف باشه و نیتامون خیر. که زندگی شیرین ، میوه قلوب پاک و بی آلایشه.
- ۹۸/۱۲/۱۵